بخشی از سخنان سردار شهید

✍️بخشی از سخنان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در یادواره عملیات کربلای ۵ در سال ۸۱:

“هر کس با امام در افتاد، ور افتاد هر کسی با این مرد الهی و برجسته یعنی امام رحمه اله علیه که با خدا معامله می کرد در می افتاد ور می افتاد،چه اشخاص، چه حکومتها و چه جعمیتهای مختلف. صدام به روزی افتاد که بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل بخاطر 15 ثانیه تاخیر در باز کردن درکاخ،او را مفتضح کردند.این وضع خفت آوری برای صدام بود و این نتیجه خونهای مقدس ریخته شده و درگیر شدن با یک انسان الهی است.”

بخش سوم:آفرینش

بخش سوم:آفرینش

#پرسش
?خدایا
چرا به پرنده ها منقار داده‌ای⁉️

#پاسخ
حتما تو تفنگ و چکش و بیل دیده‌ای
با تفنگ شکار می کنند
و با چکش چیزهای سفت و محکم را می‌شکند
و با بیل خاک را زیر و رو می کنند
منقار پرنده ها برای آنان هم تفنگ است و همچنین کشف است
و هم بین آنها با منقار شان حیوانات کوچک را شکار می کنند
دانه های خوردنی را می‌شکنند
و برای جستجوی غذا خاک را زیر و رو می‌کند منقار پرنده ها فایده های زیادی برای آنها دارد به خاطر همین چیزها من به آنها منقار داده ام.

لطفا همراه ما باشید?
#همدلی
#کتاب_خوانی

#خدایا_اجازه!?
نویسنده:غلامرضا حیدری ابهری

بخش سوم:آفرینش

بخش سوم:آفرینش

#پرسش
?خدایا
چرا به درختان برگ داده‌ای⁉️

#پاسخ
برگها کارخانه غذاسازی درختان هستند برگ ها با استفاده از آب، کربن،نور و خورشید ماده‌ای شیرین و چسبان میسازند.
این ماده غذای درختان است که با استفاده از آن زنده می‌مانند و رشد می‌کنند
اگر من به درختان برگ نداده بودم آنها نمی‌توانستند
غذا بسازند آن وقت دیگر زنده نمی‌ماند و رشد نمی کردند.

لطفا همراه ما باشید?
#همدلی
#کتاب_خوانی

#خدایا_اجازه!?
نویسنده:غلامرضا حیدری ابهری

#معرفی_همسر

#معرفی_همسر

? مردم به همون چشم به #همسرتون نگاه می‌کنند که شما معرفی‌اش کردید.
? اگر خودتون به همسرتون #بی‌احترامی کنید دیگران زودتر از شما به‌ او بی‌احترامی می‌کنند!
? حتی اگر با همسرتون #اختلاف سلیقه یا اختلاف نظر دارید جلوی جمع آن را نمایان نکنید تا احترام و حرمت همسرتان #حفظ گردد.

#عشق_به_خدا

#عشق_به_خدا

?خیلی دود داخل چشمم رفت ، اشک از چشمانم جاری شد ، یاد حرف حاج آقامون افتادم :
هر کس برای #خدا گریه کند خدا خیلی دوستش خواهد داشت .

♦️گفتم ازین به بعد برا #خدا گریه می کنم ،
حالم خیلی منقلب بود ، ازون امتحان سخت کنار رودخونه هنوز دگرگون بودم ،
همین طور اشک می ریختم و با #خدا حرف میزدم ،
میگفتم : یا الله ، یا الله
صدایی شنیدم که از همه طرف به گوش میرسید ، از جام پریدم ،
صدا از سنگریزه ها ، درخت ها ، کوهها میومد ،
همه می گفتن :
?سبّوح قدّوس ، ربّ الملائکه و الروح?

❗️به بچه ها نگاه کردم ، داشتن بازی میکردن ، فهمیدم اونا چیزی نمیشنون !

من این صدا رو از همه ذرات عالم میشنیدم !
ازون روز کم کم درهایی از عالم بالا به روم باز شد !

?عارفانه ،ص ۲۸ تا ۳۱